English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (563 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
crystal balls U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball U گنبد انتن رادار انتن صفحه تصویر رادار
crystal ball U انتن رادار
crystal balls U انتن رادار
radome U گنبد انتن رادار
scans U یک دور گردش انتن رادار
scanned U یک دور گردش انتن رادار
scan U یک دور گردش انتن رادار
hunting U نوسان دادن انتن رادار درردیابی
sidelobe U ستونهای جانبی انرژی انتن رادار
scurve distortion U لرزش تصویر رادار در اثرحرکت انتن
radome U پوشش پلاستیکی انتن رادار درهواپیما
sbend distortion U لرزش تصویر دراثر حرکت زیگزاکی انتن رادار
radar altimetry U ارتفاع سنجی به وسیله رادار
altitude delay U افت ارتفاع امواج رادار
search jammer U تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
collimator U وسیله روانه کردن توپ کولیماتور روانه کردن توپ
visual interceptor U هواپیمای رهگیر بصری هواپیمایی که باوسایل بصری رهگیری میکند
pibal U تعیین جهت وزش باد به طریقه بصری دیدبانی بصری
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
clattered U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatters U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clattering U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
clatter U تار کردن صفحه رادار تولید خطوط پارازیت سفید در صفحه رادارکور کردن صفحه رادار
radar comouflage U استتار کردن از دید رادار استتار در مقابل رادار
kytoon U انتن گازی هلیومی انتن موقتی
visualreport U گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
chaff U وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار نوارهای منعکس کننده امواج رادار
skin paint U نوعی علایم راداری روی صفحه رادار که از انعکاس امواج رادار تولید میشود
gadgets U نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
gadget U نوعی رادار با صفحه رنگی رادار رنگ نما
radar scan U تجسس بوسیله رادار میدان مراقبت رادار
railings U امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
railing U امواج ضربانی که باعث کورکردن رادار و تولید خطوط موازی ریل مانند روی صفحه رادار میشود
dismisses U روانه کردن
to send away U روانه کردن
to give the mitten U روانه کردن
lay U روانه کردن
dismissing U روانه کردن
to give the sack U روانه کردن
lays U روانه کردن
dismiss U روانه کردن
pack off U روانه کردن
to pack off U روانه کردن
kick out <idiom> U روانه کردن
send away U روانه کردن
send U روانه کردن
hale U روانه کردن
dispateh U روانه کردن
sends U روانه کردن
sending U روانه کردن
to put a way childish U روانه کردن
orientation U روانه کردن
dispatches U روانه کردن فرستادن
dispatched U روانه کردن فرستادن
despatching U روانه کردن فرستادن
despatches U روانه کردن فرستادن
despatched U روانه کردن فرستادن
to send one to the right about کسی را روانه کردن
to send someone packing U کسیرا روانه کردن
orientation U روانه کردن دستگاهها
reciprocal U روانه کردن متقابله
direct laying U روانه کردن مستقیم
laying U روانه کردن توپ
dispatch U روانه کردن فرستادن
orients U روانه کردن تطبیق دادن
indirect fire U روانه کردن غیر مستقیم
reciprocal laying U روانه کردن متقابله توپها
get off U روانه کردن عقب رفتن از
departs U روانه شدن حرکت کردن
departing U روانه شدن حرکت کردن
orienting U روانه کردن تطبیق دادن
orient U روانه کردن تطبیق دادن
depart U روانه شدن حرکت کردن
relay U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relays U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
relayed U عوض کردن روانه کردن مجدد توپ
let out <idiom> U روانه کردن یا مرخص شدن (ازکلاس)
lay U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
layihg azimuth U گرای روانه کردن لوله توپ
lays U روانه کردن لوله توپ یا تفنگ
gun pointing data U عناصر مربوط به روانه کردن توپ
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
steering U روانه کردن راندن ناو یا هواپیما یاخودرو
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
sends U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
sending U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
directing U اداره کردن روانه کردن وسایل
send U ایفاد کردن فرستادن روانه کردن
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
directional radar prediction U تجزیه و تحلیل سمتی رادار پیش بینی سمتی رادار
radar prediction U بررسی به وسیله رادار تجزیه و تحلیل اطلاعات به وسیله رادار
radar return U انعکاس امواج در روی صفحه رادار علایم صفحه رادار
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
bracket U احاطه کردن تیر پایه انتن
launches U روانه کردن مامور کردن
launching U روانه کردن مامور کردن
launch U روانه کردن مامور کردن
launched U روانه کردن مامور کردن
blip U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
blips U نقاط درخشان روی صفحه رادار علامت روشنی که نشانه تعقیب امواج روی لامپ صفحه رادار است
trapping U اختلاف در امواج رادار ممانعت از پخش امواج رادار
radar tracking U تعقیب به وسیله رادار ردیابی هدفها به وسیله رادار
radar trapping U اختلال پیدا کردن رادار
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
pitot pressure U فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
image degradation U کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
guided propagation U تبلیغات پیش بینی شده انتشار امواج رادار در مسیرپیش بینی شده ردیابی هدایت شده رادار
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
interlook dormant period U زمان توقف دستگاه رادار مدت زمان توقف کار تجسس رادار
radar discrimination U قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
release altitude U ارتفاع رها کردن بمب
altitude acclimatization U عادت کردن به ارتفاع منطقه
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
homing U روش تعقیب و ردیابی امواج رادیویی یا رادار و پیدا کردن ایستگاه فرستنده ان
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
radar locating U تعیین محل نقاط یا هدفها به وسیله رادار تعیین محل توپهای دشمن به وسیله رادار
direct fire U هدایت کردن اتش روانه کردن اتش
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
radar picket U ناو تقویت کننده رادار هواپیمای تقویت کننده رادار
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
visual U بصری
optic U بصری
optical U بصری
visually U بصری
visuals U بصری
ocular U بصری
streams U روانه
streamed U روانه
stream U روانه
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
audio visual U سمعی بصری
visual check U مقابله بصری
visual arts U هنرهای بصری
VDUs U واحدنمایش بصری
VDUs U واحدنمایشگر بصری
VDU U واحدنمایش بصری
VDU U واحدنمایشگر بصری
visual communication U ارتباط بصری
visual signal U علایم بصری
visual communication U مخابره بصری
video ram U RA بصری یا تصویری
visual display U نمایش بصری
visual identification U شناسایی بصری
optical U الات بصری
optic U چشمی بصری
visualreport U گزارش بصری
visual flight U پرواز بصری
vision recognition U تشخیص بصری
optic chiasma U چلیپای بصری
optokinetic U بصری- جنبشی
visual observation U دیدبانی بصری
visual aids U کمکهای بصری
audiovisual U سمعی-بصری
optical sight U دوربینهای بصری
audiovisual U سمعی و بصری
visual identification U تشخیص بصری
optic chiasm U چلیپای بصری
videotext U متن بصری
visual signal U علامت بصری
audio-visual U سمعی بصری
chiasma U ضربدر بصری
to get one's mittimus U روانه شدن
go U روانه ساختن
goes U روانه ساختن
to get the mitten U روانه شدن
information flow U روانه خبر
flings U روانه ساختن
stream routing U روند روانه
reshaping U روانه کاری
fling U روانه ساختن
flinging U روانه ساختن
flash card U ورقه تمرین بصری
video tape U نوار سمعی و بصری
visual display unit U واحد نمایشگر بصری
visual elevation U افت بصری گلوله
visual interaction U کنش متقابل بصری
optical U مربوط به دیدبانی بصری
vdt U ترمینال نمایش بصری
titchener's illusion U خطای بصری تیچنر
video adapter U وفق دهنده بصری
visual display terminal U ترمینال نمایش بصری
launghing U روانه سازی پرتاب
back sight method U روش نشانه روی متقابله روش روانه کردن متقابله
vga U ارایه نگاره سازی بصری
optical sight U وسایل نشانه روی بصری
optical U نشانه روی بصری چشمی
video graphics array U ارایه نگاره سازی بصری
visual flight U پرواز بااستفاده از ناوبری بصری
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com